پیشگفتار
بهبود ممکن است
«میدانم خیلی درد میکشی، اما درد کم خواهد شد. اولش این را نمیبینی، فقط میتوانی درد را ببینی و فکر میکنی که درد هیچوقت تمام نمیشود. اما ماهیت درد این است که تغییر کند، درست مثل رنگ آسمان در غروب. اول خورشید توی آسمان یک جور قرمز ـ نارنجی تند است، و بعد نرمتر و نرمتر میشود. بافت درد با از سر گذراندنش تغییر میکند. و بعد یک روز بیدار میشوی و میبینی زندگی فقط دست و پنجه نرم کردن با آزار جنسی از نزدیکان در دوران کودکی نیست؛ زندگی زیستن هم هست.
وقتی سیزده ساله بودم، بچهای را که از برادرم باردار بودم، سقط کردم. سعی کردم خودم را بکشم چون خیلی درد میکشیدم. حالا خوشحالم که جان به در بردم چون این فرصت باشکوه را یافتم که تبدیل به آدم بالغی شوم که مسئول و کنترلکنندهی زندگی خودش است. حالا زندگی من ارزشمند است. بعضی روزها از خانه بیرون میروم، آفتاب را روی صورتم حس میکنم و یادم میآید که بدنم مال من است و اگر من نخواهم، هیچکس به من دست نمیزند. حالا این منم که تصمیم میگیرم. دانستن این که من مسئول زندگیام هستم، خود آزادی است. برای من، این همه چیزی است که نیاز دارم.»
اگر مورد آزار جنسی قرار گرفتهای، تنها نیستی. یکی از هر سه (یا چهار) دختر و یکی از هر شش پسر پیش از هجده سالگی مورد آزار جنسی قرار میگیرندi. آزار جنسی برای کودکان هر طبقه، فرهنگ، نژاد، مذهب و جنسیتی رخ میدهد. کودکان توسط پدران، ناپدریها، برادران، مادران، عمهها و خالهها، عموها و داییها، پدربزرگها و مادربزرگها، همسایهها، دوستان خانوادگی، پرستارهای کودک، آموزگاران و غریبهها مورد آزار جنسی قرار میگیرند. با این که زنان هم ممکن است مرتکب آزار شوند، اغلب آزاردهندگان مردان دگرجنسگرا هستند.
آزار جنسی زخم میزند و این زخم با پایان آزار پایان نمییابد. اگر در کودکی مورد آزار قرار گرفته باشی، احتمالا آثار درازمدت آن را که مزاحم فعالیتهای روزمرهات میشوند، تجربه کردهای.
با این حال بهبود امکانپذیر است. حتی کامیابی هم ممکن است. کامیابی چیزی بیش از تسکین عارضهها است، چیزی بیش از بانداژ، بیش از داشتن عملکرد کافی. کامیابی به معنای لذت بردن از احساس کامل بودن است، رضایت از زندگی و کار، عشق حقیقی و اعتماد به روابط، سرخوش شدن تن.
این، کتابی است دربارهی فرایند بهبود؛ دربارهی این که برای بهبود چه باید کرد، بهبود چه احساسی دارد و چهگونه میتواند زندگیات را تغییر دهد.
میگویند که زمان همهی زخمها را التیام میدهد. این حرف تا حدی درست است. زمان بخشی از درد را کمرنگ میکند، اما بهبود عمیق رخ نمیدهد مگر آن که آگاهانه آن را انتخاب کنی. بهبود یافتن از آزار جنسی دورهی کودکی نیازمند تعهد و سختکوشی است. اگر سخت بکوشی، اگر مصمم به ایجاد تغییرات پایدار در زندگیات باشی، اگر بتوانی منابع خوب و حمایت حرفهای پیدا کنی، نه تنها میتوانی بهبود پیدا کنی، بلکه میتوانی کامیاب شوی. ما به معجزه و سختکوشی ایمان داریم.
گرفتن حمایت
هر قدر هم که مصمم باشی، بهبود یافتن از آزار جنسی کودکی در انزوا بسیار دشوار است. بخش زیادی از زخم تجربهشده ناشی از پنهانکاری و سکوتی است که آزار را احاطه کرده بوده است. تلاش برای بهبود در حین حفظ این سکوت منزوی تقریبا غیرممکن است.
بسیار مهم است که دست کم یک نفر را داشته باشی که درد و بهبود خود را با او شریک شوی. این فرد میتواند یک نجاتیافتهی دیگر، عضوی از یک گروه پشتیبان، یا یک مشاور باشد. او میتواند همسری همدل، یکی از اعضای خانواده، خواهر یا برادری باشد که او هم مورد آزار بوده است. در بهترین حالت ترکیبی از این منابع مختلف را داری. (برای اطلاعات درباره یافتن پشتیبان به بخش «غلبه بر انزوا» مراجعه کن.)
وقتی سیزده ساله بودم، بچهای را که از برادرم باردار بودم، سقط کردم. سعی کردم خودم را بکشم چون خیلی درد میکشیدم. حالا خوشحالم که جان به در بردم چون این فرصت باشکوه را یافتم که تبدیل به آدم بالغی شوم که مسئول و کنترلکنندهی زندگی خودش است. حالا زندگی من ارزشمند است. بعضی روزها از خانه بیرون میروم، آفتاب را روی صورتم حس میکنم و یادم میآید که بدنم مال من است و اگر من نخواهم، هیچکس به من دست نمیزند. حالا این منم که تصمیم میگیرم. دانستن این که من مسئول زندگیام هستم، خود آزادی است. برای من، این همه چیزی است که نیاز دارم.»
اگر مورد آزار جنسی قرار گرفتهای، تنها نیستی. یکی از هر سه (یا چهار) دختر و یکی از هر شش پسر پیش از هجده سالگی مورد آزار جنسی قرار میگیرندi. آزار جنسی برای کودکان هر طبقه، فرهنگ، نژاد، مذهب و جنسیتی رخ میدهد. کودکان توسط پدران، ناپدریها، برادران، مادران، عمهها و خالهها، عموها و داییها، پدربزرگها و مادربزرگها، همسایهها، دوستان خانوادگی، پرستارهای کودک، آموزگاران و غریبهها مورد آزار جنسی قرار میگیرند. با این که زنان هم ممکن است مرتکب آزار شوند، اغلب آزاردهندگان مردان دگرجنسگرا هستند.
آزار جنسی زخم میزند و این زخم با پایان آزار پایان نمییابد. اگر در کودکی مورد آزار قرار گرفته باشی، احتمالا آثار درازمدت آن را که مزاحم فعالیتهای روزمرهات میشوند، تجربه کردهای.
با این حال بهبود امکانپذیر است. حتی کامیابی هم ممکن است. کامیابی چیزی بیش از تسکین عارضهها است، چیزی بیش از بانداژ، بیش از داشتن عملکرد کافی. کامیابی به معنای لذت بردن از احساس کامل بودن است، رضایت از زندگی و کار، عشق حقیقی و اعتماد به روابط، سرخوش شدن تن.
این، کتابی است دربارهی فرایند بهبود؛ دربارهی این که برای بهبود چه باید کرد، بهبود چه احساسی دارد و چهگونه میتواند زندگیات را تغییر دهد.
میگویند که زمان همهی زخمها را التیام میدهد. این حرف تا حدی درست است. زمان بخشی از درد را کمرنگ میکند، اما بهبود عمیق رخ نمیدهد مگر آن که آگاهانه آن را انتخاب کنی. بهبود یافتن از آزار جنسی دورهی کودکی نیازمند تعهد و سختکوشی است. اگر سخت بکوشی، اگر مصمم به ایجاد تغییرات پایدار در زندگیات باشی، اگر بتوانی منابع خوب و حمایت حرفهای پیدا کنی، نه تنها میتوانی بهبود پیدا کنی، بلکه میتوانی کامیاب شوی. ما به معجزه و سختکوشی ایمان داریم.
گرفتن حمایت
هر قدر هم که مصمم باشی، بهبود یافتن از آزار جنسی کودکی در انزوا بسیار دشوار است. بخش زیادی از زخم تجربهشده ناشی از پنهانکاری و سکوتی است که آزار را احاطه کرده بوده است. تلاش برای بهبود در حین حفظ این سکوت منزوی تقریبا غیرممکن است.
بسیار مهم است که دست کم یک نفر را داشته باشی که درد و بهبود خود را با او شریک شوی. این فرد میتواند یک نجاتیافتهی دیگر، عضوی از یک گروه پشتیبان، یا یک مشاور باشد. او میتواند همسری همدل، یکی از اعضای خانواده، خواهر یا برادری باشد که او هم مورد آزار بوده است. در بهترین حالت ترکیبی از این منابع مختلف را داری. (برای اطلاعات درباره یافتن پشتیبان به بخش «غلبه بر انزوا» مراجعه کن.)
خواندن این کتاب شبیه چیست؟
از زمان انتشار چاپ اول این کتاب، میلیونها نجاتیافته از سراسر جهان آن را خواندهاند. آنها میگویند که خواندن این کتاب راههای بهبود جدیدی را پیش رویشان گسترده، به آنها اطمینان داده که تنها نیستند و امیدوارشان کرده است.
خوانندگان «شجاعت بهبود» روابط آزارنده را ترک کردهاند، تعهد خود به بهبود را تقویت کردهاند، یا برای نخستین بار احساسات خود را صادقانه با یک دوست، همسر یا مشاور شریک شدهاند. برخی تمایلات جنسی خود را از سر نو شناختند. گروهی دیگر از سرزنش خود دست کشیدهاند.
همچنین نجاتیافتگان در زمان خواندن این کتاب مکررا احساس وحشت، خشم و اندوه کردهاند. گروهی مخازن فراموششدهی غم، شرم، خشم و درد را باز یافتهاند. زنانی کابوس، بازگشت به گذشته و یادآوری خاطرههای تازه را تجربه کردهاند. یکی از نجاتیافتگان که الکلیای در حال درمان بود، در زمان خواندن این کتاب هوس الکل میکرد. بسیاری روانکاوی را از سر گرفتند یا برای اولین بار به دنبال مشاوره رفتند. همه گفتند که زندگیشان عوض شده است.
خواندن این کتاب برای تو هم میتواند تجربهای سخت و شفابخش باشد. وقتی بفهمی که زندگیات معنادار است و تو تنها کسی نیستی که رنج کشیده، میتوانی نوعی احساس آسودگی عظیم را تجربه کنی. اما آسودگی تنها واکنش ممکن نیست. اگر احساسات ناآشنا، ناخوشایند یا آزارندهای در زمان خواندن داری، نترس. احساسات قوی بخشی از فرایند بهبود هستند.
از سوی دیگر، اگر سرسری از این فصلها میگذری، شاید هنوز آن قدر احساس امنیت نمیکنی که با این موضوعات رودررو شوی. یا شاید با کتاب هم همانطور کنار میآیی که با سوءاستفاده: با جدا کردن عقل از احساسات. اگر اینطور است، دست نگه دار. استراحتی کن. برای گرفتن حمایت با کسی حرف بزن و بعدا دوباره شروع کن. (ما قویا پیشنهاد میکنیم که با خواندن «مهارتهای حیاتی برای بهبود» شروع کنی، فصلی که طراحی شده تا به توسعه مهارتها و منابعی ـ درونی و بیرونی ـ کمک کند که در طول فرایند بهبود از تو پشتیبانی میکنند.)
خیلی مهم است که با این کتاب هم همان رفتاری را نداشته باشی که در برابر سوءاستفاده داشتی: کرخت و تنها. اگر به بخشی رسیدی که زیادی سنگین به نظر میرسد، احتمالا موضوعات آن بخش الان برایت زیادی دشوارند. خودت را مجبور به خواندنش نکن. در عوض فصل دیگری را امتحان کن.
همینطور اشکالی ندارد که کتاب را کنار بگذاری یا آهسته آهسته بخوانی. بسیاری از افراد شجاعت بهبود را کمکم خواندند، هفتهها یا ماهها بین دو بخش فاصله انداختند. بسیاری از نجاتیافتگان به ما گفتهاند که اصلا آماده خواندن کتاب نبودهاند اما آن را روی میز کنار تختشان نگه میداشتهاند تا فقط بتوانند چندباره و چندباره عنوانش را بخوانند. آنها میگویند که همین بودن کتاب در کنارشان، حس بهبود به آنها میدهد.
سرعتت را جوری تنظیم کن که بتوانی در حین خواندن حضور ذهن داشته باشی. به افکار، احساسات و عواطفی که به وجود میآیند، توجه کن. شاید ایدهی ایجاد چنین رابطهای با جهان درونیات برایت ناآشنا باشد. به خیلی از ما، بهعنوان زن، یاد دادهاند که نیازهای دیگران را رفع کنیم و به ما گفتهاند که تمرکز بر خودمان خودخواهانه است. اما بهبود مستلزم تمایل به اولویت دادن به خود است.
یک روز صبح، وقتی که الن به پیغامگیرش گوش میکرد، پیغامی بود که میگفت: «تلفن کردم که بدونی واقعا دارم خوب میشم. و این شیرینترین حسیه که تا حالا داشتم: کامل بودن.»
تو لیاقت این حس را داری.
از زمان انتشار چاپ اول این کتاب، میلیونها نجاتیافته از سراسر جهان آن را خواندهاند. آنها میگویند که خواندن این کتاب راههای بهبود جدیدی را پیش رویشان گسترده، به آنها اطمینان داده که تنها نیستند و امیدوارشان کرده است.
خوانندگان «شجاعت بهبود» روابط آزارنده را ترک کردهاند، تعهد خود به بهبود را تقویت کردهاند، یا برای نخستین بار احساسات خود را صادقانه با یک دوست، همسر یا مشاور شریک شدهاند. برخی تمایلات جنسی خود را از سر نو شناختند. گروهی دیگر از سرزنش خود دست کشیدهاند.
همچنین نجاتیافتگان در زمان خواندن این کتاب مکررا احساس وحشت، خشم و اندوه کردهاند. گروهی مخازن فراموششدهی غم، شرم، خشم و درد را باز یافتهاند. زنانی کابوس، بازگشت به گذشته و یادآوری خاطرههای تازه را تجربه کردهاند. یکی از نجاتیافتگان که الکلیای در حال درمان بود، در زمان خواندن این کتاب هوس الکل میکرد. بسیاری روانکاوی را از سر گرفتند یا برای اولین بار به دنبال مشاوره رفتند. همه گفتند که زندگیشان عوض شده است.
خواندن این کتاب برای تو هم میتواند تجربهای سخت و شفابخش باشد. وقتی بفهمی که زندگیات معنادار است و تو تنها کسی نیستی که رنج کشیده، میتوانی نوعی احساس آسودگی عظیم را تجربه کنی. اما آسودگی تنها واکنش ممکن نیست. اگر احساسات ناآشنا، ناخوشایند یا آزارندهای در زمان خواندن داری، نترس. احساسات قوی بخشی از فرایند بهبود هستند.
از سوی دیگر، اگر سرسری از این فصلها میگذری، شاید هنوز آن قدر احساس امنیت نمیکنی که با این موضوعات رودررو شوی. یا شاید با کتاب هم همانطور کنار میآیی که با سوءاستفاده: با جدا کردن عقل از احساسات. اگر اینطور است، دست نگه دار. استراحتی کن. برای گرفتن حمایت با کسی حرف بزن و بعدا دوباره شروع کن. (ما قویا پیشنهاد میکنیم که با خواندن «مهارتهای حیاتی برای بهبود» شروع کنی، فصلی که طراحی شده تا به توسعه مهارتها و منابعی ـ درونی و بیرونی ـ کمک کند که در طول فرایند بهبود از تو پشتیبانی میکنند.)
خیلی مهم است که با این کتاب هم همان رفتاری را نداشته باشی که در برابر سوءاستفاده داشتی: کرخت و تنها. اگر به بخشی رسیدی که زیادی سنگین به نظر میرسد، احتمالا موضوعات آن بخش الان برایت زیادی دشوارند. خودت را مجبور به خواندنش نکن. در عوض فصل دیگری را امتحان کن.
همینطور اشکالی ندارد که کتاب را کنار بگذاری یا آهسته آهسته بخوانی. بسیاری از افراد شجاعت بهبود را کمکم خواندند، هفتهها یا ماهها بین دو بخش فاصله انداختند. بسیاری از نجاتیافتگان به ما گفتهاند که اصلا آماده خواندن کتاب نبودهاند اما آن را روی میز کنار تختشان نگه میداشتهاند تا فقط بتوانند چندباره و چندباره عنوانش را بخوانند. آنها میگویند که همین بودن کتاب در کنارشان، حس بهبود به آنها میدهد.
سرعتت را جوری تنظیم کن که بتوانی در حین خواندن حضور ذهن داشته باشی. به افکار، احساسات و عواطفی که به وجود میآیند، توجه کن. شاید ایدهی ایجاد چنین رابطهای با جهان درونیات برایت ناآشنا باشد. به خیلی از ما، بهعنوان زن، یاد دادهاند که نیازهای دیگران را رفع کنیم و به ما گفتهاند که تمرکز بر خودمان خودخواهانه است. اما بهبود مستلزم تمایل به اولویت دادن به خود است.
یک روز صبح، وقتی که الن به پیغامگیرش گوش میکرد، پیغامی بود که میگفت: «تلفن کردم که بدونی واقعا دارم خوب میشم. و این شیرینترین حسیه که تا حالا داشتم: کامل بودن.»
تو لیاقت این حس را داری.
دربارهی داستانهای این کتاب
«هر رنجی قابل تحمل است اگر به شکل بخشی از یک داستان نگریسته شود.»ـ ایزک دینسن
از وقتی کار روی چاپ اول جرأت بهبود را شروع کردیم، با دهها هزار نجاتیافتهی آزار جنسی در دورهی کودکی حرف زدیم. دویست و پنجاه نجاتیافته داوطلب شدند که برای این کتاب با آنها مصاحبه شود. علاوه بر این ما با صد نفر هم گفتگوهایی عمیق انجام دادیم که به هر چاپ، داستانها و صداهای جدیدی میافزاید. ما نمیتوانستیم داستانهای همه را تمام و کامل تعریف کنیم اما بخشهایی از تجربهی هر زن را در کتاب آوردیم.ما همچنین داستانهایی را از شرکتکنندگان سابق در کارگاههای الن با نام «هرگز به هیچکس نگفتم» و همینطور کارگاههایی که برای همسران و مشاوران ارائه میدادیم، در کتاب آوردیم. ما در این چاپ همچنین داستانهایی را از نجاتیافتگانی نقل کردیم که لورا برای کتابهای جدیدش، «فکر میکردم دیگر هرگز حرف نمیزنیم» و «جبههی آخر» مورد مصاحبه قرار داده بود. همهی این نجاتیافتگان ـ و همسرانشان ـ سخاوتمندانه به ما اجازه دادند که تجربههایشان را نقل کنیم.نجاتیافتگانی که در اینجا معرفی شدهاند، دامنهی گستردهای از زنان را در بر میگیرند. ما با زنانی آشنا خواهیم شد که از نظر سن، زمینهی اقتصادی، نژاد و تمایلات جنسی با هم فرق میکنند. بعضی از آنها رابطههایی متعهدانه دارند، برخی در گیر و دار آشناییاند، گروهی مجردند. در میان آنها مادر، مادربزرگ و زنانی بی فرزند وجود دارند؛ زنانی که در شرایط متفاوت و توسط مجرمان گوناگونی آزار دیدهاند. دربارهی نجاتیافتگانی میخوانی که نزدیک آغاز فرایند بهبودند و دیگرانی که در بیست سال گذشته فعالانه در این فرایند بودهاند و کسانی که در نقاط عطف این مسیر قرار دارند. رویکردهای این زنان به بهبود خلاقانه و متنوع بودهاند.همهی نقل قولها و داستانها از نجاتیافتگان و همسرانشان گرفته شدهاند. در بیشتر نقل قولها نام گوینده ذکر نشده است. هر نقل قول بهتنهایی نشانگر تجربهی یک فرد است.وقتی داستانی طولانیتر را روایت میکنیم، بیش از یک بار از کسی سخن میگوییم یا اگر زنی مخصوصا خواسته باشد که معرفی شود، از نامها استفاده میکنیم. ما میخواستیم به حق هر فرد برای انتخاب استفاده از نام واقعی یا مستعار احترام بگذاریم. (برای مطالعهی بیشتر درباره استفاده از نامهای مستعار به بخش «نام یا نام مستعار: حق انتخاب» مراجعه کنید.) وقتی از تجربههای شخصی خود حرف میزنیم، خود را با نام کوچکمان معرفی میکنیم.هرچند ما جرأت بهبود را بهطور خاص برای زنان نوشتهایم، مردان نجاتیافتهی بیشماری در طی این سالها کتاب را الهامبخش و سودمند یافتهاند. از آنجا که بخش اعظم فرایند بهبود، عمومی است، امیدواریم مردان هم همچنان از جرأت بهبود بهره ببرند. ما همچنین بعد از این کتاب دو کتاب هم برای نجاتیافتگان نوشتهایم: «دستورالعمل جرأت بهبود» و «آغاز بهبود». هر دوی این کتابها تجربههای مردان را هم در بر گرفتهاند. (داستانهای مردان نجاتیافته با راوی اولشخص در راهنمای منبع بخش «نجاتیافتگان سخن میگویند» آورده شدهاند و منابعی برای نجاتیافتگان مرد را هم میتوانید در بخش «برای نجاتیافتگان مرد» بیابید.)
از وقتی کار روی چاپ اول جرأت بهبود را شروع کردیم، با دهها هزار نجاتیافتهی آزار جنسی در دورهی کودکی حرف زدیم. دویست و پنجاه نجاتیافته داوطلب شدند که برای این کتاب با آنها مصاحبه شود. علاوه بر این ما با صد نفر هم گفتگوهایی عمیق انجام دادیم که به هر چاپ، داستانها و صداهای جدیدی میافزاید. ما نمیتوانستیم داستانهای همه را تمام و کامل تعریف کنیم اما بخشهایی از تجربهی هر زن را در کتاب آوردیم.ما همچنین داستانهایی را از شرکتکنندگان سابق در کارگاههای الن با نام «هرگز به هیچکس نگفتم» و همینطور کارگاههایی که برای همسران و مشاوران ارائه میدادیم، در کتاب آوردیم. ما در این چاپ همچنین داستانهایی را از نجاتیافتگانی نقل کردیم که لورا برای کتابهای جدیدش، «فکر میکردم دیگر هرگز حرف نمیزنیم» و «جبههی آخر» مورد مصاحبه قرار داده بود. همهی این نجاتیافتگان ـ و همسرانشان ـ سخاوتمندانه به ما اجازه دادند که تجربههایشان را نقل کنیم.نجاتیافتگانی که در اینجا معرفی شدهاند، دامنهی گستردهای از زنان را در بر میگیرند. ما با زنانی آشنا خواهیم شد که از نظر سن، زمینهی اقتصادی، نژاد و تمایلات جنسی با هم فرق میکنند. بعضی از آنها رابطههایی متعهدانه دارند، برخی در گیر و دار آشناییاند، گروهی مجردند. در میان آنها مادر، مادربزرگ و زنانی بی فرزند وجود دارند؛ زنانی که در شرایط متفاوت و توسط مجرمان گوناگونی آزار دیدهاند. دربارهی نجاتیافتگانی میخوانی که نزدیک آغاز فرایند بهبودند و دیگرانی که در بیست سال گذشته فعالانه در این فرایند بودهاند و کسانی که در نقاط عطف این مسیر قرار دارند. رویکردهای این زنان به بهبود خلاقانه و متنوع بودهاند.همهی نقل قولها و داستانها از نجاتیافتگان و همسرانشان گرفته شدهاند. در بیشتر نقل قولها نام گوینده ذکر نشده است. هر نقل قول بهتنهایی نشانگر تجربهی یک فرد است.وقتی داستانی طولانیتر را روایت میکنیم، بیش از یک بار از کسی سخن میگوییم یا اگر زنی مخصوصا خواسته باشد که معرفی شود، از نامها استفاده میکنیم. ما میخواستیم به حق هر فرد برای انتخاب استفاده از نام واقعی یا مستعار احترام بگذاریم. (برای مطالعهی بیشتر درباره استفاده از نامهای مستعار به بخش «نام یا نام مستعار: حق انتخاب» مراجعه کنید.) وقتی از تجربههای شخصی خود حرف میزنیم، خود را با نام کوچکمان معرفی میکنیم.هرچند ما جرأت بهبود را بهطور خاص برای زنان نوشتهایم، مردان نجاتیافتهی بیشماری در طی این سالها کتاب را الهامبخش و سودمند یافتهاند. از آنجا که بخش اعظم فرایند بهبود، عمومی است، امیدواریم مردان هم همچنان از جرأت بهبود بهره ببرند. ما همچنین بعد از این کتاب دو کتاب هم برای نجاتیافتگان نوشتهایم: «دستورالعمل جرأت بهبود» و «آغاز بهبود». هر دوی این کتابها تجربههای مردان را هم در بر گرفتهاند. (داستانهای مردان نجاتیافته با راوی اولشخص در راهنمای منبع بخش «نجاتیافتگان سخن میگویند» آورده شدهاند و منابعی برای نجاتیافتگان مرد را هم میتوانید در بخش «برای نجاتیافتگان مرد» بیابید.)
استفاده از تمرینهای نوشتاری
«هیچ رنجی مثل تحمل یک داستان گفتهنشده در درون نیست.»
ـ زورا نیل هرستن
الن سالها مدیریت کارگاههای «هرگز به هیچکس نگفتم» را برای بزرگسالان نجاتیافته از آزار جنسی در دورهی کودکی بر عهده داشت. زنان در فضایی سرشاز ار پشتیبانی، رازداری و امنیت دور هم جمع میشدند تا احساسات خود را بکاوند، برای تعدیای که به آنها شده گریه کنند، قدرت خود را سازماندهی کنند و نجاتشان را جشن بگیرند.
در این کارگاهها از زنان خواسته میشد دربارهی مورد آزار جنسی قرار گرفتن در کودکی بنویسند. بیشتر نجاتیافتگان تجربههای خود را انکار میکردند، بیاهمیت میشمردند یا تحریف میکردند. نوشتن راهی مهم برای بهبود است زیرا این فرصت را به تو میدهد که داستان خودت را بگویی و تاریخت را همانگونه که تجربه کردهای، روایت کنی. میتوانی بگویی: این اتفاق برای من افتاد. خیلی بد بود. تقصیر و مسئولیت آن متوجه فرد بزرگسال است.من بیگناه بودم ـ و هستم.
با بازگشت به گذشته و نوشتن دربارهی آنچه رخ داده، همچنین میتوانی احساساتت را دوباره تجربه کنی و غمگین شوی. جاهایی را که خاطرات، درد، وحشت و خشم خود را در آن دفن کردهای، حفاری میکنی. تو تاریخت را دوباره زندگی میکنی اما این بار با پشتیبانی مهربانانهی خود بالغت.
چرا نوشتن؟
یکی از سودمندیهای نوشتن این است که تقریبا همیشه ممکن است. ساعت سهی صبح، وقتی تنهایی یا نمیخواهی همسرت را بیدار کنی، وقتی دوستانت بیرون از شهرند، وقتی پیغامگیر مشاورت روشن است و حتی گربه هم در حیاط پرسه میزند، دفتر خاطراتت دم دست است. نوشتن بیسروصدا، ارزان و همه جاامکان پذیراست. یک دفتر خاطرات میتواند تنها از طریق نوشتن به تو کمک کند بفهمی که چه احساسی داری، چه فکری میکنی، به چه احتیاج داری، میخواهی چه بگویی و چهطور میخواهی یک مساله را مدیریت کنی.
همه میتوانند از نوشتن سود ببرند
استفاده از نوشتن بهعنوان ابزاری برای بهبود چه همراه با دیگران در کارگاهی سازمانیافته شرکت کنی و چه نه، میتواند مفید باشد. لازم نیست نویسنده باشی یا حتی نوشتن را دوست داشته باشی. شاید تحصیلات زیادی نداشته باشی. شاید دیکتهات خوب نباشد یا فکر کنی نویسندهی وحشتناکی هستی.
برخی نجاتیافتگان در نوشتن مشکلات خاصی دارند. اگر مادرت دفترخاطرات شخصیات را خوانده باشد، اگر پدرت معلم انگلیسی بوده و همیشه از نوشتههایت انتقاد میکرده، اگر نزدیکترین دوستت نامههای خصوصیات را در کافهتریای دبیرستان دست به دست کرده باشد، شاید در نوشتن کلمات روی کاغذ محتاط باشی. اما همهی ما نیاز عمیقی به ابراز خود داریم. شاید شیوهی ابراز تو چیزی جز نوشتن باشد، اما اگر دوست داری نوشتن را به عنوان ابزاری برای بهبود امتحان کنی، حتی موانع قبلی هم نباید راهت را سد کنند. بسیاری از زنان بیمیل به نوشتن این تمرین را انجام دادهاند و به شکل چشمگیری سود بردهاند.
زمان و مکان
زمان و مکانی را انتخاب کن که کسی مزاحمت نشود. خوب است که برای هر تمرین دستکم بیست دقیقه وقت داشته باشی هرچند که حتی ده دقیقه هم میتواند نتایجی عمیق و قدرتمند داشته باشد. بسیاری نجاتیافتگان عقیده دارند تعیین یک زمان پایان مشخص قبل از آغاز تمرین موثر است و فضایی امنتر برای نوشتن دربارهی آزار فراهم میکند.
بعضی زنان دوست دارند نوشتن را با آیینی خاص شروع و همچنین تمام کنند:میتوانی شمعی روشن کنی، مراقبه کنی یا دعا بخوانی، یک فنجان چای درست کنی، یا فقط یک دقیقه ساکت بنشینی. این نشانههای آشکار در دو سر زمان نوشتن ایجاد امنیت میکند و میتواند ورود دوباره به زندگی روزانه را کمی آسانتر کند.
از آنجا که نوشتن دربارهی آزار جنسی اغلب احساساتی قوی را برمیانگیزاند، زمانی بین برگرداندن بچهها از مدرسه و شام خوردن را برای این کار انتخاب نکن. بعد از نوشتن زمانی را به خودت اختصاص بده تا تاثیرات نوشتن را جذب کنی.
اگر احساس کردی نوشتهات حالت را دگرگون کرده، شاید دلت بخواهد تمرین نوشتن را با پنج یا ده دقیقه نوشتن دربارهی موضوعی تمام کنی که انعطاف و قدرتت را یادت بیاندازد. چیزهایی مثل «زمینی که روی آن ایستادهام»، «چیزهایی که بهخاطرشان سپاسگزارم» یا «آنچه مرا قوی میکند». گروهی دیگر از زنان عقیده دارند که یک پیادهروی کوتاه بعد از نوشتن یا انجام تمرینهای آرامشبخش بدنی برای پیوند دادن مستحکمترشان به زمان حال مفید است (به بخش «تمرینهایی برای آرامشبخشی»مراجعه کن).
اگر آنچه نوشتهای برایت زیادی سنگین بوده یا احساسات گذشته به تو هجوم آوردهاند، برای توصیههایی دربارهی آرام کردن خود و کسب دوبارهی توازن به بخش «آرام شدن» مراجعه کن.
شنیده شدن
نوشتن به خودی خود بسیار سودمند است اما به مشارکت گذاشتن چیزی که نوشتهای هم مهم است. پس از نوشتن، نوشتهی خود را برای کسی که با توجه و صبوری گوش میدهد، بخوان (به بخش «شکستن سکوت» مراجعه کن).
اگر کسی نیست که فورا بتوانی نوشتهات را برایش بخوانی، آن را برای خودت با صدای بلند بخوان، در این صورت دستکم نوشتهات را برای شنوندهای خواندهای که حواسش هست. صرف به زبان آوردن کلمات میتواند آنها را واقعی کند. اغلب تاثیر چیزی را که نوشتهای تا زمانی که کلمهها را با صدای بلند به زبان نیاوری، نمیفهمی.
اگر نوشتهات را برای کسی میخوانی که تجربهای در گوش دادن به نوشتههای شخصی ندارد، به او بگو که به چه چیزی احتیاج داری. تو از آنها نمیخواهی دربارهی حرفهای تو نقد یا قضاوت کنند. تو ممکن است از آنها بخواهی که سوالاتی بپرسند، به تو کمک کنند که بیشتر دربارهاش حرف بزنی یا فقط در سکوت گوش بدهند. شاید دلداری بخواهی و شاید هم نه. اگر به افراد بگویی که چه نیازی داری، معمولا پاسخهای رضایتبخشتری میدهند.
روش بنیادین
سعی کن هرچیزی که تا به حال دربارهی نوشتن به تو گفتهاند، فراموش کنی. کاری که میخواهی بکنی نوعی نوشتن آزادانه یا نوشتنی به سبک جریان سیال ذهن است. قرار نیست اثر هنری خلق کنی یا نمرهی خوبی بگیری یا مفهومی را به دیگری برسانی. این راهی برای ایجاد اتصال کوتاه در حسگرهاست که چیزی را که میخواهی بتوانی بگویی.
بیوقفه بنویس. سرعتی را که برایت راحتتر است پیدا کن و توقف نکن. اگر گیر کردی یا چیزی برای گفتن به ذهنت نرسید، میتوانی بنویسی «این احمقانهترین تمرینی است که تا به حال شنیدهام» یا «گرسنهام، باید ببینم وقت تمام شده یا نه». یکی از زنهایی که دربارهی آزار خودش مینوشت، هرچند خط یکبار دست نگه میداشت و مینوشت «چیزی بیشتری نمیتوانم بگویم» و بعد باز هم بیشتر ادامه میداد. این که او به خودش اجازهی توقف میداد، ادامهی روایت داستان را برایش ممکن میکرد.
لازم نیست جملههای کامل بنویسی. لازم نیست دیکته یا نقطهگذاری خوبی داشته باشی.نوشتهات میتواند به زبان مادری ات یا هر زبان دیگری باشد. گاهی اگر در کودکیات به زبان دیگری حرف میزدهای، با آن زبان راحتتر به یاد میآوری یا مینویسی. اگر قبل از این که بتوانی حرف بزنی، مورد آزار بودهای، نوشتارت ممکن است بچگانه یا شبیه حرف زدن کودکان به نظر برسد.
استفاده از مصورسازیهای هدایتشدهii
بسیاری از نجاتیافتگان تجسّم را ابزاری قدرتمند برای بهبود میدانند. استفاده از مصورسازیهایهدایتشده میتواند به کشف منابع درونی و مدیریت احساسات طاقتفرسا کمک کند. این تکنیکهای ملایم میتواند به آرامش، ایجاد یک مکان درونی امن و احساس ثبات در بدنت موثر باشد. میتوانی از یک سناریو بارها و بارها استفاده و پیوندت را با این احساس آرامش و امنیت محکمتر کنی.
آمادگی
ضروری است که به جای خواندن، مصورسازیهایهدایتشده را بشنوی. میتوانی از یک دوست مطمئن یا روانکاو بخواهی سناریو را برایت بخواند یا میتوانی از یک نسخهی ضبطشده استفاده کنی. از آنجا که تمرینهای این کتاب بهگونهای هستند که شاید بخواهی بارها و بارها به آنها گوش بدهی، داشتن یک نوار کاست یا سیدی ایدهی خوبی است.iii
خواندن سناریو چه توسط فرد و چه با نوار باید آهسته باشد. بین جملهها و عبارتها فاصله بگذار. بهویژه در جاهایی که با حذف لغات (...) مواجه میشوی، توقف کن و چند بار نفس بکش. وقتی به مصورسازیهایهدایتشده گوش میدهی، نیاز به زمانی برای درک اطلاعات و ساخته شدن تصاویر داری. وقتی سرعت خیلی آهسته باشد و بین عبارتها و جملهها توقف وجود داشته باشد، این کار آسانتر میشود. یک صدای نرم و ملایم خیلی خوب است، چون احساس امنیت را برای عمیقتر شدن افکارت ایجاد میکند. برای برخی افراد وجود موسیقی ملایمی در پسزمینه هم میتواند مفید باشد در حالی که ممکن است برای دیگران ایجاد مزاحمت کند. امتحان کن و ببین کدام یک برای تو مناسبتر است.
راهنماییهای اصلی
زمانی را انتخاب کن که کسی مزاحمت نشود تا بتوانی در فضایی درونی آرامش پیدا کنی. چشمانت را ببند. اگر بستن چشمهایت ترسناک یا آزاردهنده است میتوانی باز نگهشان داری و بگذاری نگاهت نرم و رها باشد.
گاهی افراد نگران این هستند که شاید نتوانند واقعا چیزی را در حین تجربهی مصورسازیهایهدایتشده «ببینند». اما تجربهی هرکس متفاوت است و دیدن تصاویر واضح شرط لازم برای مفید بودن مصورسازیهایهدایتشده نیست. نگران انجام «درست» کار یا کسب نتیجهی خاصی نباش. پذیرنده باش و بگذار هرچه میشود، بشود. هدف استفاده از سناریو این است که نسبت به هرچه اتفاق میافتد، باز باشی.
حتی اگر در چند بار اول مصورسازیهایهدایتشده برایت مفید به نظر نمیرسد، تجربهات ممکن است با زمان و تمرین بیشتر تغییر کند. ممکن است حس کنی که گاهی هیچ اتفاقی نمیافتد، گاهی احساس آرامش بیشتر میکنی، گاهی خوابت میبرد و گاهی هم تصاویر، احساسات، افکار، داستانها یا خاطرات ظاهر میشوند.
در پایان هر جلسه به جای عجله برای انجام کار بعدیات، زمان کمی را برای بازگشت به خودآگاهی منظمت تخصیص بده. گاهی افراد دوست دارند برای ثبت تجربهشان چیزی بنویسند یا نقاشی کنند.
i . درجه شیوع در مطالعات مختلف متفاوت است. برای خواندن بحثی عالی درباره دلایل این تفاوت میتوانید به www.jimhopper.com/male-ab مراجعه کنید. چند مطالعه قوی نشان میدهند که یک تن از هر سه زن قربانی آزار بوده است. مراجعه کنید به Diana E. Russell, “The Incidence and Prevalence of Intrafamiliar and Extrafamiliar Sexual Abuse of Female Children”, Child Abuse and Neglect 7 (1983): 133 – 146. مطالعات دیگری درجه شیوع را یک نفر از هر چهار زن و یک نفر از هر شش مرد نشان دادهاند. مراجعه کنید به Shanta R. Dube, et el., “Long-term consequences of childhood sexual abuse by gender of victim”, American Journal of Preventive Medicine 28
(2005): 430 – 438. درباره مردان مراجعه کنید به Cycle of Violence: Gender Rigidity and Emotional Constriction”, Journal of Traumatic Stress 9 (1996): 721 – 743.
(2005): 430 – 438. درباره مردان مراجعه کنید به Cycle of Violence: Gender Rigidity and Emotional Constriction”, Journal of Traumatic Stress 9 (1996): 721 – 743.
iiGuided Imagery
iiiکتاب عالی بلروت نپرستک با عنوان «قهرمانان نامرئی: نجاتیافتگان زخم و چگونگی بهبود آنها» (نیویورک: بنتام، 2004)سرشار از اطلاعات مفید دربارهی رواندرمانیهاست که شامل جنبههایی از سناریونویسی یا مراقبه میشود و همچنین مصورسازیهای هدایتشدهای را که بسیاری از نجاتیافتگان آنها را در بهبود خود مفید یافتهاند، ارائه میدهد.